بررسی دوره قاجار به عنوان آخرین دوره از تاریخ سلسلهی معماری و شهرسازی ایرانی از آن رو با اهمیت جلوه میکند که به رغم نزدیکی زمانی و حجم قابل توجه آثار معماری و شهرسازی، نه تنها بررسی کافی نشده، بلکه حتی شواهد سنت و تجدد در معماری سلطنتی و مسی در عصر قاجار در مواردی با بیتوجهی و بیمهری به عنوان دورهی افول و گسستگی نیز یاد شده است. ایران در قرن سیزدهم هجری به رغم عقب ماندگی اقتصادی سرزمین، تنوع اقلیمی فراوان، پیچیدگی های اجتماعی مختلف و تفاوتهای منطقهای بسیار بود. روستاییان که در نیمهی قرن سیزدهم حدود ۵۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدادند در قریب به ده هزار آبادی در سطح کشور میزیستند. در سرتاسر این قرن و حتى اواخر قرن بعد که جمعیت ده میلیونی تقریبا دو برابر شده بود متوسط ساکنان یک روستا هنوز بیشتر از ۲۵۰ نفر نبود. جمعیت شهری که کمتر از بیست درصد جمعیت کشور را تشکیل می داد تقریبا در هشتاد شهر ست داشت. از این تعداد تنها ۱۱ شهر بیش از ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت داشت که شامل شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، یزده کرمان، همدان، ارومیه، کرمانشاه، شیراز و قزوین میگردید. عشایر که بیش از ۲۵ درصد جمعیت را شامل میشدند دارای ۱۶ گروه قبیلهای بودند که هر قبیله به گروههای مختلف و طوایف مختلف تقسیم میشد. (آبراهامیان، 1389). این دوره که با نام سبک تهرانی شناخته شده مربوط به اوایل قرن سیزدهم تا سال 1299 ه.ش است. در این دوره عوامل درونی و بیرونی باعث ظهور سبک و یا نهضت بازگشت در دوران قاجار شد، عوامل درونی که ریشه در رقابت پادشاهان قاجار در ساختن شهری همچون اصفهان و پایتخت صفویه داشت و عوامل بیرونی که سه بردار عمدهی آن عبارت بودند از: اول، تمایل پادشاهان قاجار به خصوص ناصرالدین شاه به ساختن شهری شبیه آنچه در سفرهای خود به فرنگ دیده بودند. دوم، تلاش اقشار نوپای سرمایه داری تجاری در ساختن شهری که توانایی پذیرش روابط جدید قدرت را در فضای کالبدی خود داشته باشد و سوم، کوششهای افرادی همچون میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا محمدحسن خان سپهسالار که در صدد ایجاد سازمان دیوانی جدید و آموزش افرادی بودند که بتوانند این نظام جدید را پاسخگو باشند. در این سبک، تقابل دو مفهوم جدید و کهن، نو و سنتی، فرنگی و بومی، اولین تأثیرات فضای کالبدی خود را بروز داد و خیابانها و میدان ها با عناصر جدید اطرافشان محل اقشار اجتماعی متجدد و به اصطلاح فرنگی مآب، و بازار، بازارچه و مراکز محلات محل تردد اکثریت جامعه، که هنوز بر مبنای روابط کهن زیست و تولید زندگی می کردند، بود. سبک تهرانی برخلاف مکتب اصفهان، بنا به دلایل متعدد نتوانست دامنهی دگرگونی های خود را به همه ی شهرهای ایران بگستراند. سبک تهرانی نه در انقطاع بلکه در تداوم مکتب اصفهان محسوب میشد و سبکی بود که جامعهی کهن شهر را از نو آراست (حبیبی، 1373: 140).
در مقایسهی تطبیقی شهرسازی دورهی قاجار با دورههای پیش از آن شاهد تفاوتهایی در نظام شهرسازی هستیم شهر قاجاری از طریق نهادهای مدنی که محلات، تبلور کالبدی آن بود به چنان انسجامی دست مییابد که در هیچ یک از دورهها شاهد آن نبودیم. در این سبک شاهد تفکیک محله های مختلف اقشار در جامعه هستیم که بر اساس آن شهرها در این دوره به قطعات مختلفی تقسیم میشدند. همه چیز از فرهنگ و اقتصاد، عمران و آبادانی و نظام اجتماعی در ارتباط باهم و بر اساس مضمون زندگی جاری شکل میگرفت و از این رو تضادی میان زندگی مردم و شهر ایجاد نمیگردید. در واقع با رفت آمد هیئت حاکمه به اروپای آن دوران شکلی از معماری و شهرسازی را در ذهن دولت مردان ایجاد کرد که با روشهای کهن در هم آمیخته شد و سبکی التقاطی در معماری شهر به وجود آمد.
درباره این سایت